در پاسخ به این سؤال که «چگونه می توان نویسنده شد؟» ابتدا باید به ماهیت کار و ابعاد نویسندگی توجه کرد. می توان نویسندگی را ترکیبی از «آموزش» و «تجربه» دانست. بنابراین صِرف آموزش و گذراندن دوره و دیدن کلاس و خواندن متونِ «فن نگارش» کافی نیست. از سوی دیگر نیز تنها تکیه بر نوشتن، بدون شناخت قواعد و رموز و آداب نگارش، راه به جایی نمی برد و انسان را نویسنده نمی سازد.
اگر 20 درصد نویسندگی به آموزش فنون و یادگیری مهارت های قلمی باشد، 80 درصد آن به تمرین، ممارست و کارورزی و در یک کلمه «تجربه ی علمی» است. دلیل اینکه بسیاری از افرادی که در دوره های آموزشی شرکت می کنند «نویسنده» نمی شوند، آن است که در مرحله ی عمل و تمرین و کار مستمر، جدیت نمی کنند و تئوری ها و قواعد آموخته را در عمل مستمر به کار نمی بندند.
البته ذوق و استعداد ذاتی فرد نیز سهم عمده ای دارد، لیکن آنچه همان استعداد را به مرحله ی فعلیت و ظهور می رساند، همان تمرین هاست. ناگفته نماند که نویسندگی مقوله ای مشَکِک است. به فردی که نامه ای می نویسد و به کسی که شیواترین آثار ماندگار را پدید می آورد نویسنده می گویند؛ اما این کجا و آن کجا؟
پس باید با «آموختن فن» و «تمرین عملی»، استعدادها را به فعلیت رساند و آثار اثرگذار و متین و درست پدید آورد. این جاست که شناخت عرصه های شکلی و محتوایی و قابلیت های واژه ها و تعابیر و قالب های کلامیِ اثرگذار، اولویت پیدا می کند و در کار نویسندگی، سرکشیدن به آن قلمروهای مغفول را لازم و مفید می سازد.
چه بنویسیم؟
سؤال دیگری که برای علاقه مندان به نگارش، آن هم پس از آشنایی با رموز قلم و تجربه اندوزی و راه افتادن در این مسیر، پیش می آید، آن است که «چه بنویسیم؟»، یعنی یافتن سوژه و موضوع.
در یک مرحله «یافتن موضوع» مهم است، در مرحله ی دیگر توجه به «اولویت های نگارشی». آنچه به انسان در این زمینه مدد می رساند، شناخت او از جهان پیرامون خود، کمبودهای موجود و نیازهای جامعه است. هر چه این معرفت، دقیق تر و گسترده تر باشد، نویسنده بهتر می تواند تشخیص دهد که چه باید بنویسد و کدام موضوع را در اولویت قرار دهد. بسیارند کسانی که وقت بسیاری صرف نوشتن موضوعی می کنند که مخاطب چندانی ندارد، یا کمبودی را پُر نمی کند، یا مسائل، دست چندم و غیر ضروری یا غیر سودمند است.
«زمان شناسی»، «نیازشناسی»، «مخاطب شناسی»، «موضوع شناسی»، «به روز بودن اطلاعات» و… سبب می شود در انتخاب اینکه «چه باید نوشت؟» به بیراهه نرویم. حضور در متن جامعه و انس و تماس با قشرهای مختلف، به ویژه آنان که اهل مطالعه و کتاب خوانی اند، هم صحبت شدن با جوانان، قرار گرفتن در جریان پرسش های ذهنی نسل امروز، سرزدن به محتوای نشریات، کتاب ها، روزنامه ها و تولیدات ناشران، این شناخت را تقویت می کند.
چگونه بنویسیم؟
به موضوع آموزش و تجربه اشاره شد. مطالعه را نیز بر آن می افزاییم. نتیجه آنکه برای مهارت یافتن در مقوله ی قلم، تلاش در سه عرصه، بایسته و سودمند است:
1. آموزش: باید پذیرفت که نویسندگی یک «فن» و «هنر» است و به همین سبب، به شکل آموزشی یا تجربی باید آن را آموخت. همان طور که شنا، خیاطی، گل سازی، آشپزی، بازیگری فیلم و تئاتر، نقاشی و خوشنویسی «هنر» است و نیاز به آموزش دارد؛ نویسندگی هم هنری است که نیازمند تعلیم و تعلم است. به همین دلیل از دیرباز، کتاب هایی درباره ی «فن نگارش» نوشته شده که برخی از آنها متن آموزشی شده اند. مهارت یافتن در عرصه ی قلم، به وقت گذاشتن و حوصله داشتن برای آموختن نیاز دارد و تا بخشی از عمر خود را صرف نکنیم، مهارت و فنی نمی آموزیم. اگر مجال، فرصت یا شرایط مناسب برای ما فراهم نیست که در دوره های آموزشی شرکت کنیم، می توان چند نفر هم فکر و همراه و هم ذوق یافت و متنی از این همه کتاب ها را برگزید و فصل به فصل با آن پیش رفت، مباحثه کرد، تمرین هایش را انجام داد و به رهنمودهایش عمل کرد. این، ساده ترین و عملی ترین و کم هزینه ترین شیوه ی پرداختن به مقوله ی آموزش است. البته که کافی و وافی نیست. ولی بهتر از هیچ است.
2. تجربه و تمرین: گذراندن مرحله ی تمرین و طرح کاد و کار کارگاهی، آموخته ها را در ذهن راسخ تر می سازد و استعدادهای نهفته را به کار می اندازد. تکرار و ممارست، در اینجا هم مانند عرصه های دیگر، عامل رشد و پیشرفت است؛ مثل وزنه برداری و ورزش، مثل معلمی و مربی گری و رانندگی. این که «کار نیکو کردن از پر کردن است»، یک حقیقت است. برای نویسنده شدن هم باید بسیار نوشت، به حدی که اصل نوشتن برای فرد آسان شود و خوب نوشتن «ملکه»ی او گردد.
متأسفانه بسیاری از کارآموزان دراین زمینه، بی حوصلگی و کم صبری از خود نشان می دهند و حال و حوصله ی تمرین ندارند، مانند دانش آموزانی که پیوسته از انجام دادن تکالیف درسی شانه خالی می کنند، نتیجه ی آن، رکود علمی و ناکامی در تحصیل است. رشد قلمی حالت تدریجی دارد. به مرور زمان، پختگی و قوّت برای یک نویسنده به دست می آید و پیوسته باید آزمون و خطا کرد، مقاله نوشت، تمرین کرد، نقد شنید، نقاط ضعف را شناخت و با رفع آنها به بالندگی رسید.
در این تمرین و تجربه، مسأله ی «حک و اصلاح» نقش مهمی دارد. بعضی ها به زحمت حاضرند در نوشته ی خود دست ببرند و آن را اصلاح، عوض یا حذف کنند. روشن است که چنین برخوردی مانع رشد می شود. در تمرین باید بنا را بر این گذاشت که هر نوشته نسبت به اثر قبلی، کامل تر، کم خطاتر و بی عیب تر شود. آنچه این نکته را روشن می کند، «نقد» دیگران است و نباید از نقد هراسید.
در مرحله ی تمرین، مشکل بعضی سوژه یابی است و اینکه تمرین قلمی را درباره ی چه موضوعی انجام دهند؟ مهم آن است که موضوعی را در نظر بگیرید و مکنونات قلبی و ذهنیات و اطلاعات و توضیحات خود را درباره ی آن روی کاغذ آورید. این ساده ترین صورت تمرین قلمی است. با این نگاه، می بینید که اطراف شما پر از سوژه است. وضع خانه، رفتار فلان شخص، فلان برنامه ی رادیو و تلویزیون، وضعیت جلسه ی درس، آنچه در تاکسی و اتوبوس و نانوایی و خیابان می گذرد و اتفاق می افتد، جوّ محیط های ورزشی، بیمارستان ها، باغچه ی خانه، گریه های فرزند، کنکور و امتحان، شهریه و تعطیلات، مباحثه و دوستان، قطع برق و گرمی و سردی هوا، مهمانی و جشن عروسی یا مجلس ترحیم و عزا، ملاقات هایی که دارید، حرف هایی که می شنوید، وضعیت اتاق محل کارتان، کسانی که به آنان علاقه مندید، کتاب هایی که خوانده اید و…. صدها مسأله در اطراف شما وجود دارد که می توانید آنها را موضوع نوشتن خود قرار دهید، توصیف، تشریح و نقد کنید و این بهانه ای باشد برای تمرین به روی کاغذ آوردن آنچه در فکر و دل شماست. طبعا ابزار کار شما«کلمه» و «کلام» است و قوّت شما در به کارگیری صحیح و شیوا و زیبای قلم آشکار می شود. پس بنویسید و بنویسید و بنویسید بی آنکه به فکر چاپ شدن آن باشید، تا آنکه به حدی از قوّت قلمی برسید که از شما درخواست نوشتن کنند و آثارتان جای خود را در میان خوانندگان باز نماید.
بی شک اگر از هر نویسنده ی موفقی بپرسید که چگونه به آن توفیق دست یافته، یکی از رموز آن را پرکاری در تمرین و ممارست های فراوان خواهد شمرد. پس از این تجربه هم بهره بگیریم.
3. مطالعه ی آثار خوب: همان طور که شنیدن مداحی های خوب و دیدن نقاشی های زیبا و تماشای فیلم های قوی و بازدید از آثار برجسته ی معماری، برای آموزندگان مداحی و نقاشی و فیلم سازی و معماری مؤثر و مفید است، برای «اهل قلم» نیز خواندن آثار قوی، رمان های مشهور و برجسته، کتاب های معیار و آشنایی با آثار قلمی نویسندگان موفق، الزامی است. این را باید یکی از کارهای اصلی قرار داد. البته باید به محتواهای مسموم و ناسالم برخی نوشته ها توجه داشت و مسموم نشد، اما در این مرحله، توجه به تکنیک کار و شیوه های جاذبه آفرین و نکات و نقاط قوّت آثار، مهم است. مگر می توان نویسنده ای قوی شد، و نوشته های بزرگان قلم و ادب را نخواند و از آنها خبر نداشت؟
خواندن کتاب های خوب و قوی و زیبا، گاهی به انسان ایده می دهد، یا شخص را بر سر شوق می آورد و ذوق او را تحریک می کند، گاهی هم به صورت ناخودآگاه، تأثیرات دراز مدت خود را برخواننده می گذارد و حتی کسانی را که در این وادی هم نیستند، به سمت و سوی نویسنده شدن می کشاند. پس برای اینکه حس و شور نویسندگی در ما ایجاد شود، باید از مطالعه ی نوشته های شیوا و جذاب بهره بگیریم و از اختصاص اوقاتی برای این کار، به خصوص در دوران فراغت و تعطیلی درس ها، غفلت نورزیم.
ساده نویسی و روان نویسی
هر چند شیوانویسی و تکیه بر ظرافت های قلمی و آفرینش های ادبی، بر جاذبه ی قلم می افزاید و آن گونه نوشته ها، خوانندگان خاص خود را دارند، اما یکی از «عقبه»هایی که باید از آن گذشت، «دشوارنویسی» است. باید بپذیریم که «روان نویسی» یک هنر است، همان گونه که آسان و روان حرف زدن یک مهارت به شمار می رود. اگر ثقل و سنگینی قلم، سبب گریختن و فاصله گرفتن خوانندگان از تألیفات و مقالات شود، خسارت است، خسارتی که به از دست دادن مخاطبین منجر می شود.
برای ساده نویسی هم تمرین لازم است. خواندن کتاب های قصّه یا توجّه به ادبیات کودکان و نوجوانان به این مسأله کمک می کند. انس بیشتر با مردم و همزبانی با عموم نیز، باعث دست یافتن به قلم و بیانی روان می شود. می توان متون کهن را به صورت ساده و روان بازنویسی کرد، تا تمرینی برای این کار باشد.